کمتر کسی هست که اسم سریال فرندز را نشنیده باشه و حداقل چند قسمتش را حتی تصادفی ندیده باشه. سریال فرندز سرشار از اصطلاحات آلمانی برای یادگیری هر زبانی هست و ما هم تصمیم داریم کلمات و اصطلاحات این سریال را بررسی کنیم پس با ما همراه باشید🙂
![]() |
erzähl mir nicht Du gehst mit diesem Kerl aus Irgendwas muss doch an ihm faul sein, Monika |
به من نگو تو با این پسر بیرون میری هر چیز در مورد او باید غیر قابل اعتماد(تردیدآور) باشه مونیکا |
![]() |
Hey,warte,frisst er kreide? Es wird schrecklich,wenn sie dassselbe durchmacht,wie ich mit diesem Kerl |
هی، صبر کن، او خودش را اجتماعی نشان میده؟ وحشتناک میشه اگر او همان چیزی را تجربه کنه که من با آن پسر تجربه کردم |
![]() |
so läuft bei mir auch immer |
برای من همیشه اینطوری پیش میره |
وقتی برای اولین بار سریال فرندز را تماشا می کنید با مکالمه بالا مواجه میشید
📝 عبارت es gibt در آلمانی به معنی وجود داشتن هست
چه فرقی بین es gibt و da ist وجود داره🙄
👈 هر دو عبارت به معنی وجود داشتن چیزی هست ولی es gibt فقط به وجود چیزی اشاره می کند و تاکیدی روی مکان ندارد در حالی که da ist به مکان تاکید دارد
Es gibt viele Cafés in dieser Stadt
کافه های زیادی در این شهر وجود دارد.
Da ist ein schönes Café an der Ecke.
یک کافه زیبا در گوشه هست.
📝 عبارت da gibt es هم تاکید به وجود داشتن چیزی در یک مکان خاص دارد
Da gibt es viele Restaurants.
آنجا رستوران های زیادی وجود دارد.
📝 هر وقت بخواهیم یک داستان، یا یک واقعه یا گزارش را با جزئیات تشریح کنیم از فعل erzählen استفاده می کنیم ولی در حالت کلی و بدون تاکید روی جزئیات از فعل sagen استفاده می کنیم
Er erzählt eine Geschichte.
او یک داستان را تعریف می کند.
📝 چرا در جمله بالا از wir arbeiten miteinander استفاده نشد🙄
برای درک کامل تفاوت بین zusammen و miteinander می تونید مقاله زیر را مطالعه کنید👇👇👇
تفاوت بین zusammen و miteinander
📝 فعل ausgehen یک فعل جداشدنی هست و در مکالمه بالا معنی رفت و آمد داشتن یا برای گردش بیرون رفتن را میده اما این فعل کاربردهای دیگری در آلمانی داره مثل
Wir gehen heute Abend aus.
امشب بیرون می رویم.
Das Geld geht aus.
پول تمام می شود.
Wir gehen davon aus, dass das Meeting pünktlich beginnt.
ما فرض می کنیم جلسه به موقع شروع می شود.
Das Licht geht aus.
چراغ خاموش می شود.
Der Autounfall hätte schlimmer ausgehen können.
تصادف رانندگی می توانست بدتر باشد ( خاتمه پیدا کند).
Das Theater war spät ausgegangen.
تئاتر دیر تمام شده بود.
Die Haare gehen ihm aus.
موهای او ریزش می کند.
Der Motor geht an jeder Ampel aus.
موتور در هر چراغ راهنمایی می ایستد (توقف می کند).
Die Diskussion geht von der Prämisse aus, dass alle Teilnehmer mit den grundlegenden Konzepten vertraut sind.
فرض بر این است (بحث بر این اساس سرچشمه می گیرد) که همه شرکت کنندگان با مفاهیم پایه آشنا هستند.
و در نهایت معنی که در مکالمه بالا مدنظر است
Sie gehen oft zusammen aus.
آنها اغلب با یکدیگر رفت و آمد دارند( با هم بیرون می روند)
👈همانطور که مشاهده کردید فعل ausgehen بسیار فعل مهم و پرکاربردی در زبان آلمانی هست. به چند اصطلاح با این فعل توجه کنید
👈 به معنی دست خالی ماندن یا هیچ چیزی به دست نیاوردن می باشد
Trotz all seiner Bemühungen ging er leer aus.
با وجود تمام تلاش هایش او دست خالی ماند (چیزی به دست نیاورد)
👈 به معنی بی نتیجه ماندن یا به نتیجه نرسیدن یک کار بزرگ هست. این عبارت برگرفته از یک حادثه تاریخی در شهر "هورنبرگ" در آلمان است که در طی آن، تلاشی برای نمایش آتشبازی انجام شد اما به دلایل مختلفی ناکام ماند !
Der große Plan ging aus wie das Hornberger Schießen.
طرح بزرگ بی نتیجه ماند.
📝 فعل fressen به معنی غذا خوردن حیوانات هست و اینکه در مکالمه بالا برای انسان استفاده شده در واقع یک اصطلاح یا یک جمله کنایی هست
👈 اگر بخواهیم جمله بالا را تحت الفظی معنا کنیم به معنی " او گچ می خورد؟" می باشد ولی منظور ازkreide frssen به کسی اشاره دارد که برای دستیابی به چیزی به ظاهر بیضرر و نجیب رفتار میکند، به خصوص وقتی که قبلاً رفتارهای ناخوشایند یا خشونتآمیز از خود نشان داده است یا خودش را در ظاهر برای رسیدن به هدفی کاملا اجتماعی یا جنتلمن نشان میده ولی در باطن کاملا متفاوت هست.
Nach all den Streitereien hat er angefangen, Kreide zu fressen und sich völlig anders zu verhalten.
بعد از تمام دعواها، او شروع به تغییر رفتار کرد و به طرز کاملاً متفاوتی رفتار کرد.
👈 فعل fressen در موقعیت های طنزگونه نیز استفاده می شود که برای کسی هست که در مصرف چیزی افراط زیادی می کنه و به اصطلاح خودمون پرخوری می کنه
👈 فعل fressen می تونه برای اشیاء هم استفاده بشه
Der Motor frisst viel Benzin.
موتور بنزین زیادی مصرف می کند (می خورد).
Die Flammen fressen das Gras.
شعله های آتش علف را می خورد ( میسوزاند و نابود می کند).
Der Bagger frisst sich in das Erdreich.
بیل مکانیکی خاک را می خورد (منظور حفاری در خاک).
و چند اصطلاح با فعل fressen که شاید در بعضی جملات به چشم شما بخوره🙂
👈 به معنی فردی هست که نگرانیها و احساسات را درون خودش نگه میدارد و بروز نمی دهد یا به قول خودمون خودش را میخوره
Er spricht nie über seine Probleme mit jemandem. er versucht immer, alles in sich zu fressen.
او هرگز در مورد مشکلات خود با کسی صحبت نمی کند. او همیشه سعی می کند همه چیز را در خودش نگه دارد.
👈 در زبان عامیانه آلمانی به معنی این هست که شخصی شدیدا به چیزی علاقه مند باشد.
Er hat das neue Computerspiel gefressen.
او به شدت به بازی کامپیوتری جدید علاقه مند شده است.
👈 در زبان عامیانه آلمانی به معنی این هست که شخصی از کسی یا چیزی خوشش نمی آید یا نمی تواند آن را هضم کند.
Er hat seinen neuen Kollegen gefressen.
او از همکار جدید خوشش نیامده است.
👈 در زبان آلمانی عامیانه آلمانی به معنی این هست کسی یا چیزی بقدری جذاب و دوست داشتنی است که به قول خودمون می شود آن را خورد!
Das Baby ist so süß, es ist einfach zum Fressen!
این بچه بقدری بامزه است که می توان او را خورد!
👈 البته در جمله بالا Fressen اسم هست
👈 این یک اصطلاح آلمانی طنزگونه است که به معنی دوست داشتن یا علاقه زیادی به کسی یا چیزی هست.
Ich habe meinen Hund zum Fressen gern.
من عاشق سگم هستم.
👈 به معنی کسی هست که با اشتها و خیلی زیاد و سریع غذا می خورد و سیری ندارد.
Er hat fünf Burger gegessen, er frisst wie ein Scheunendrescher.
او پنج همبرگر خورده است. او خیلی غذا می خورد.
👈 یک اصطلاح عامیانه است که به معنی اطاعت یا پیروی کردن از کسی می باشد.
Die Kinder fressen ihr aus der Hand.
بچه ها از او پیروی می کنند.
👈 یک اصطلاح عامیانه طنزگونه هست به معنی از منابع مالی کسی استفاده کردن تا تمام شدن.
Meine Kinder fressen mir die Haare vom Kopf.
بچه هایم تمام منابع مالی من را مصرف می کنند (می خورند).
👈 این اصطلاح به معنی زندگی در شرایط سخت و فقیرانه هست.
Er musste früher aus dem Blechnapf fressen.
او قبلا مجبور بود در شرایط فقیرانه ای زندگی کند.
👈 این اصطلاح عامیانه به معنی این هست که فردی نباید از شخص دیگری بترسد یا همان اصطلاح نترس نمی خورتت خودمونه😅
Keine Sorge, er wird dich schon nicht fressen.
نگران نباش، او به تو آسیبی نخواهد رساند.
👈 این اصطلاح طنزگونه عامیانه به فردی اطلاق می شود که بسیار احمق است.
Er hat wirklich die Dummheit mit Löffeln gefressen.
او واقعا احمق است.
👈 به معنای پیمودن یا رانندگی کردن مسافت های زیاد است .
Er fährt oft lange Strecken und frisst Kilometer.
او اغلب مسافت های طولانی را رانندگی می کند.
👈 به معنای احساس، خاطره یا اتفاقی است که در قلب فرد نفوذ کند و نتواند آن را فراموش کند.
Das traurige Erlebnis frisst sich in mein Herz.
آن تجربه غم انگیز عمیقا در قلب من نفوذ می کند.
خب اصطلاحات جالبی با فعل fressen داشتیم که یک کم طولانی شد ولی حیف بود گفته نشه😉
📝 فعل durchmachen به معنی پشت سر گذارندن، چیزی را تجربه کردن یا سختی را تحمل کردن می باشد.
.In seiner Jugend musste er nach der Scheidung seiner Eltern viel durchmachen
در جوانی بعد از طلاق پدر و مادرش مجبور شد چیزهای زیادی را تجربه کنه ، پشت سر بگذارد، سختی های زیادی را تحمل کند)
👈 فعل durchmachen معنی بی وقفه به انجام کاری پرداختن نیز می باشد.
wenn ich nicht fertig werde, muss ich das Wochenende durchmachen.
اگر کارم را تمام نکنم مجبورم آخر هفته بی وقفه کار کنم.
![]() |
wenn diese Kerl "Hi" sagt, möchte ich ihn am liebsten umbringen |
وقتی این پسر سلام میگه، بهترین چیزی که می خواهم اینکه او را بکشم
|
![]() |
Ich fühle mich,als hätte man mir in meinem Rachen gegriffen. mein Dünndarm gepackt ,ihn mit der Gewalt aus dem Mund gezogen und ihn darum mein Hals gewicklet |
من احساس می کنم، یکی به گلوی من چنگ زده است. روده کوچک من را جمع کرده است و آن را با زور از دهانم بیرون کشیده و دور گردنم پیچانده است
|
![]() |
Carol ist heute ausgezogen |
کارول امروز نقل مکان کرده است من برای تو یک قهوه میارم
|
![]() |
Aber du hasr da... |
اما تو داری...
|
![]() |
Du lügst |
تو دروغ میگی
|
![]() |
? Dir ist nicht aufgefallen, dass sie ... ist |
آیا توجه تو به این جلب نشد که او ... است
|
![]() |
Manchmal wünschte ich mich, ich wäre auch... |
گاهی اوقات آرزو می کردم من هم ... بودم
|
![]() |
Habe ich das laut gesagt? |
من این را بلند گفتم؟
|
![]() |
Ich will aber gar kein single, verstehst du?
|
من هرگز نمی خواهم مجرد باشم. متوجهی؟ من فقط می خواهم دوباره متاهل باشم
|
📝 فعل umbringen به معنی کشتن یا بقتل رساندن هست اما در کتاب های درسی، بیشتر از فعل töten استفاده میشه
فرق بین این دو فعل چیه🙄
📝 فعل töten به معنای کلی کشتن هست و برای هم انسان هم غیر انسان استفاده میشه ولی فعل umbringen بیشتر به معنای کشتن یک انسان است و بر خشونت بیشتری تاکید دارد
📝 فعل töten به معنی از بین بردن و بی اثر کردن نیز می باشد
Der Torwart hat den Ball für mehrere Minuten gehalten, um die Zeit zu töten.
دروازه بان چند دقیقه توپ را نگه داشت تا زمان را از بین ببرد (وقت کشی کند).
Nach der Arbeit haben wir beschlossen, ein paar Flaschen Bier zu töten.
بعد از کار تصمیم گرفتیم چند بطری آبجو بنوشیم.
👈 جمله بالا کاربرد عامیانه دارد و فقط جهت آشنایی آورده شده است
📝 فعل greifen به معانی گرفتن، برداشتن، چنگ زدن،دستگیر کردن و با یک هدف خاص دست به سمت چیزی بردن می باشد
Ich griff mir noch ein Stück Kuchen.
من خودم یک تکه دیگر کیک برداشتم.
. Der Pianist greift in die Tasten
پیانیست دستش را به سمت کلیدهای پیانو می برد. (هدف: نواختن پیانو)
Abends greift sie gern zu einem Buch.
او عصرها با علاقه دست به سمت یک کتاب میبرد ( هدف: خواندن کتاب)
و چند اصطلاح با فعل greifen 🙂
📝 این اصطلاح به معنی شروع به نوشتن کردن می باشد یا به اصطلاح خودمون دست به قلم شدن
Um seine Gedanken festzuhalten, griff der Autor zur Feder.
نویسنده برای ثبت افکارش دست به قلم شد (شروع به نوشتن کرد)
📝 این اصطلاح به معنی گسترش یافتن یا شیوع پیدا کردن چیزی مانند یک بیماری می باشد
Die Grippe hat in diesem Winter schnell um sich gegriffen.
آنفولانزا در بیمارستان امسال به سرعت گسترش یافته است.
📝 این اصطلاح به معنی تلاش بیهوده برای خواستن چیزی معمولا پول از کسی که چیزی ندارد می باشد
Es ist sinnlos, von ihm Geld zu verlangen. Das ist wie einem nackten Mann in die Tasche greifen.
از او پول خواستن بی معنیست. این مثل این است از کسی که چیزی ندارد چیزی بخواهی.
📝 این اصطلاح به معنی مجبور بودن به پول زیاد خرج کردن می باشد.
Wenn du dieses Auto kaufen möchtest, musst du tief in die Tasche greifen.
اگر می خواهید این ماشین را بخرید مجبورید پول زیادی خرج کنید.
بازم یک کم طولانی شد ولی چون فعل مهمی بود نیاز به توضیح مفصلتری داشت😉
به این جمله در مکالمه دقت کنید👇👇👇
Carol ist heute ausgezogen.
👈 فعل ausgezogen فرم حال کامل فعل ausziehen هست. در اینجا موضوع گرامر نیست و برای آشنایی بیشتر با حال کامل می توانید این آموزش را مطالعه کنید
چه تفاوتی بین umziehen, ausziehen و einziehen وجود دارد😇
👈 هر سه فعل در معنای اول به معنی نقل مکان کردن می باشند ولی از لحاظ معنایی تفاوت دارند
👈👈👈نکته بسیار مهم👉👉👉
📝 فعل ausziehen خروج از یک مکان به منظور اسباب کشی کردن می باشد.
📝 فعل umziehen به معنی جابه جا شدن یا نقل مکان کردن از یا منزل خود را عوض کردن می باشد.
📝 فعل einziehen به معنی ورود یا اسباب کشی کردن به یک منزل جدید می باشد.
اگر به قسمت هایی که قرمز شده دقت کنید تفاوت ها را متوجه می شوید
Ich ziehe aus dem Haus aus.
من از خانه اسباب کشی می کنم.
Sie zieht aus der Stadt aus.
او از شهر نقل مکان می کند.
Wir ziehen nächste Woche um.
ما هفته آینده جابه جا می شویم.
Er zieht nach Berlin um.
او به برلین جابه جا می شود.
Wir ziehen in die neue Wohnung ein.
ما به آپارتمان جدید نقل مکان می کنیم( وارد می شویم).
👈 دقت کنید افعال بالا معنای متعدد دیگری نیز دارند و ما در اینجا فقط به بحث نقل مکان کردن یا اسباب کشی کردن پرداختیم
Mit 18 Jahren ist sie von zu Hause ausgezogen.
او از سن 18 سالگی از خانه نقل مکان کرده است.
📝 فعل zurechtkommen به معنی از پس کاری بر آمدن یا راه و چاره ای برای چیزی یافتن می باشد.
📝 این اصطلاح به معنی کسی را به دردسر انداختن یا برای کسی مشکل ایجاد کردن می باشد.
Der unvorsichtige Kommentar des Mitarbeiters hat den Chef in Schwulitäten gebracht.
اظهار نابجای کارمند رئیس را به دردسر انداخته است.
👈 در زبان عامیانه آلمانی وقتی کسی خیلی حالش خرابه چه از نظر روحی چه جسمی از اصطلاح hundeelend استفاده می شود
Du fühlst dich momentan hundeland.
تو به صورت زودگذر حال بسیار بدی داری.
خب این آموزش به پایان رسید در آموزش های بعدی کلمات و اصطلاحات بیشتری را بررسی خواهیم کرد