در مقاله قبلی چند کلمه و اصطلاح را در سریال فرندز بررسی کردیم. اگر این مقاله را مطالعه نکردید می توانید از لینک زیر آن را مشاهده کنید👇👇👇
آموزش آلمانی با سریال فرندز قسمت اول
خب بریم سراغ ادامه آموزش و یادگیری اصطلاحات جدید🙂
![]() |
Oh, Gott, es fing ungefähr einen halbe Stunde vor der Hochzeit an. |
اووه، خدا، آن نیم ساعت قبل از عروسی شروع شد. |
![]() |
Ich stand im Zimmer an dem die Geschenke aufgebaut waren und sah diese wunderbare Sauciere |
من در اتاقی ایستاده بودم که هدایا چیده شده بودند و ظرف فوق العاده سس خوری را دیدم . |
![]() |
Diese hinreißend, diese Sauciere sie war wirklich bezaubernd. |
این دلریا، این ظرف سس خوری واقعا مسحورکننده بود . |
![]() |
Also, mir wurde klar, dass mich die Sauciere mehr anmacht als mein zukünftiger Mann, Barry! |
بنابراین برای من روشن شد که این ظرف سس خوری بیشتر من را به خودش جذب می کنه تا مرد آینده من، بری! |
![]() |
Und dann bin ich völlig ausgerastet und dann sah ich plotzlich. |
و سپس کاملا از کوره در رفتم و سپس ناگهان متوجه شدم |
![]() |
Dass er aussieht wie einer aus der Addams Family. |
که او شبیه یکی از اعضای خانواده آدامز به نظر میاد. |
![]() |
Er kam mir schon einfach irgendwie Bekannt vor. |
او برای من هر طور آشنایی به نظر رسید. |
![]() |
Wie dem auch sei, ich dachte nur noch : lauf weg Rachel. |
بهرحال، من فقط فکر کردم: راشل فرار کن . |
![]() |
Wieso tue ich das hier eigentlich und für wen tue ich das hier eigentlich? |
چرا من واقعاً این کار را انجام می دهم و واقعاً برای چه کسی این کار را انجام می دهم؟ |
![]() |
Doch ich wusste nicht wohin. ich weiß du und ich wir haben uns aus den Augen verloren aber... |
اما من نمیدونستم کجا برم. من میدونم تو و من ما از هم دور شده ایم (ارتباطمان را از دست داده ایم) ولی... |
![]() |
Naja, du bist die Einzige Mensch hier in der Stadt,die ich kenne. |
خب، تو تنها کسی در این شهر هستی که من میشناسم. |
![]() |
Oh,können wir nicht das Thema wechseln? |
اووه،آیا نمی توانیم موضوع را تغییر بدیم؟ |
📝 بیشترین کاربردی که برای فعل anmachen در کتابهای آموزشی استفاده می شود به معنی روشن یا خاموش کردن برق یا نظایر آن هست ولی این فعل کاربردهای دیگر نیز دارد که در ادامه بررسی می شود
Warum hast kein Licht angemacht?
چرا چراغ را روشن نکرده ای؟
👈 فعل anmachen در کاربرد اشپزی به معنای مخلوط کردن هست مانند
Ich habe Salat mit Öl und Essig angemacht.
من سالاد را با روغن و سرکه مخلوط کرده ام.
👈 فعل anmachen به معنی جذب کردن یا به سمت خود کشانیدن یا تحریک کردن کسی به هر طریقی نیز می باشد
Die Musik hat ihn angemacht.
آن موسیقی او را جذب کرده است. ( او به سمت آن موسیقی کشیده شده است)
Also, mir wurde klar, dass mich die Sauciere mehr anmacht als mein zukünftiger Mann, Barry!
بنابراین برای من روشن شد که این ظرف سس خوری بیشتر من را به خودش جذب می کنه تا مرد آینده من، بری!
mach mich nicht an!
من را عصبی نکن!
👈 فعل anmachen در زبان عامیانه آلمانی به معنی نصب کردن یا محکم کردن نیز استفاده می شود
Er hat ein Schild an der Haustür angemacht.
او یک تابلو را در ورودی نصب کرده است.
👈 فعل anmachen برای روشن کردن آتش نیز استفاده می شود
Ich mache schon mal das Feuer an.
من آتش را روشن می کنم.
📝 همانطور که در مکالمه بالا مشاهده می کنید برای عصبانیت شدید یا کنترل اعصاب خود را از دست دادن از فعل ausrasten استفاده می شود
Als seine Freundin ihn verließ, rastete er vollkommen aus
زمانی که دوست دخترش او را ترک کرد، کاملا عصبی شد.
👈 البته فعل ausrasten در برخی جملات معنی تجدید قوا کردن یا استراحت کردن نیز می دهد😇
Ich muss mich von Zeit zu Zeit ausrasten.
من باید هر از گاهی استراحت کنم.
و یک اصطلاح 👇👇👇
👈 این اصطلاح به معنی از کوره در رفتن یا بشدت عصبانی شدن است به کاربرد آن در جمله توجه کنید
Als der Chef die unfaire Entscheidung verkündete, rastete es bei den Mitarbeitern aus.
زمانی که رئیس تصمیم ناعادلانه را اعلام کرد کارمندان از کوره در رفتند.
در مکالمه بالا :
📝 این اصطلاح به معنی هر چه باشد، بهرحال می باشد
Wie dem auch sei, ich dachte nur noch : lauf weg Rachel.
بهرحال، من فقط فکر کردم: راشل فرار کن .
در مکالمه بالا :
📝 این اصطلاح به معنی ارتباط خود را با کسی یا چیزی از دست دادن می باشد.
.Ich verfolgte ihn, aber auf dem Bahnhof habe ich ihn aus den Augen verloren
من او را دنبال کردم ولی در ایستگاه قطار ارتباطم را با او از دست داده ام.
Sie war mal meine Freundin. Doch nach der Trennung haben wir uns total aus den Augen verloren.
او دوست دختر من بود. اما بعد از جدایی، ما کاملا ارتباطمون را از دست داده ایم.( از هم دور شده ایم)
![]() |
Ja, Nein, ach kaum der Rede wert. |
بله، نه، ارزش صحبت کردن نداره. |
![]() |
Es geht um meine Bank. |
موضوع مربوط به مسائل بانکی من هست. |
![]() |
Eigentlich gar nicht, na gut, ich gehe die Post durch und öffne meinen monatlichen Kontoauszug. |
در واقع اصلاً، خوب، من نامهها را بررسی میکنم و صورتحساب ماهانهام را باز میکنم. |
![]() |
Dann stelle ich fest ,dass $500 zu viel auf meinem Konto sind. |
سپس متوجه شدم که 500 دلار بیش از حد در حساب من هست. |
![]() |
jetzt darf ich da hingehen und alles wieder in Ordnung bringen. |
حالا مجبورم به آنجا بروم و دوباره همه چیز را سر و سامان دهم. |
![]() |
Es ist nicht mein Geld. |
پول من نیست. |
![]() |
wenn ich es behalten würde, wäre es Diebstahl, oder? |
اگر آن را نگه می داشتم دزدی محسوب میشد. این طور نیست؟ |
![]() |
Na gut, also stellt euch vor, ich kaufe ein tolles Paar Shuh. |
خب تصور کنید من یک جفت کفش عالی خریدم. |
![]() |
Wisst ihr, was ich bei jedem Schritt hören würde? |
میدونید با هر قدم چه چیزی می شنوم؟ |
![]() |
Die gehört mir nicht. Die gehört mir nicht. |
مال من نیست. مال من نیست |
خب چند تا اصطلاح در مکالمه بالا هست که در ادامه بررسی می کنیم.
👈 این اصطلاح زمانی استفاده میشه که چیزی بقدری بی اهمیت باشد که ارزش صحبت کردن نداشته باشد.
Der Schaden am Auto war kaum der Rede wert, nur ein kleiner Kratzer.
آسیب به ماشین بقدری جزئی بود که ارزش صحبت کردن نداشت فقط یک خراش کوچک بود.
👈 این عبارت به معنی موضوع سر چیزی بودن یا راجع به چیزی بودن می باشد.
Es geht um ein wichtiges Projekt, das unsere Firma stark beeinflussen wird.
موضوع دربارهی یک پروژهی مهم است که تأثیر زیادی بر شرکت ما خواهد داشت.
در مکالمه بالا
👇👇👇
ich gehe die Post durch.
این جمله ممکن هست که در نگاه اول با ترجمه اشتباه زبان آموز همراه باشه
📝 یکی از معانی فعل durchgehen، به دقت بررسی کردن می باشد پس ترجمه جمله بالا بررسی کردن محتویات پستی هست
Jeden Morgen gehe ich die Post durch, um zu sehen, ob wichtige Briefe angekommen sind.
هر صبح محتویات پستی را بررسی میکنم تا ببینم آیا نامههای مهمی رسیدهاند.
👈 دقت کنید فعل durchgehen یک فعل جداشدنی می باشد و معانی دیگری دارد مانند از میان چیزی رد شدن، عبور کردن که در مثال های زیر به آن اشاره می کنیم.
Der Mann geht durch die Türe durch.
مرد از میان درب رد می شود.
Die Fernwärmeleitung geht direkt durch unseren Garten durch.
لوله کشی گرمایش مرکزی مستقیما از میان باغ ما عبور می کند.
👈 یکی از کاربردهای فعل durchgehen به همراه حرف اضافه bis برای چیزیست که به صورت مکانی یا زمانی بدون وقفه از ابتدا تا انتها ادامه داشته باشد.
Der Bus Nummer 13 geht durch bis zur Endhaltestelle am Park.
اتوبوس خط شماره 13 تا ایستگاه پایانی در کنار پارک ادامه دارد.
👈 فعل durchgehen به معنی رم کردن و فرار کردن حیوانات یا از کنترل خارج شدن نیز می باشد
Pass auf, dass dir die Pferde nicht durchgehen.
مراقب باش اسب ها رم نکنند ( از کنترل خارج نشوند)
👈 فعل durchgehen در برخی جملات به معنی پذیرفته شدن نیز بکار می رود
Er wirkt so feminin, dass er ohne Weiteres als Frau durchgehen würde.
او آنقدر زنانه به نظر میرسد که بدون هیچ مشکلی میتواند به عنوان یک زن پذیرفته شود.
و در آخر یک اصطلاح با این فعل🙂
👈 این اصطلاح به معنی کنترل اعصاب خود را از دست دادن می باشد.
Nach Stunden im Stau gingen ihm die Nerven durch und er fing an zu schreien.
پس از ساعتها در ترافیک، اعصابش به هم ریخت و شروع به فریاد زدن کرد.
👈 دقت کنید وقتی jemandem نوشته شده باید از ضمایر داتیو استفاده شود مانند ضمیر ihm در بالا
👈 این اصطلاح به معنی اگر شیطان دستش در کار نباشد هست
Die Maschine hat schon wieder eine Panne. wenn da nicht der Teufel seine Hand im Spiel hat!
دستگاه دوباره خراب شد.اگر شیطان دستش در کار نباشد!
👈 این اصطلاح به معنی سر و سامان دادن یا مرتب کردن می باشد.
Er musste sein Büro in Ordnung bringen, bevor die Gäste kamen.
او مجبور بود دفترش را سر و سامان دهد قبل از اینکه مهمان ها برسند.
این آموزش به پایان رسید امیدوارم برای شما مفید بوده باشه