تفاوت بین فعل های آلمانی , zubeißen ,abbeißen , anbeißen , beißen
گرامر زبان آلمانی
  زمان مطالعه : 2 دقیقه

تفاوت بین فعل های آلمانی , zubeißen ,abbeißen , anbeißen , beißen

یکی از مسائل مهم در متون آلمانی فعل ها هستند

✔️ در آلمانی فعل ها آکوزاتیو ساز یا داتیوساز اهمیت ویژه ای دارند

✔️ برخی افعال دارای حروف اضافه هستند که بسیار در نگارش متون مهم هستند و تفاوت معنایی ایجاد می کنند

✔️ هیچکدام از این موارد قاعده خاصی نداره و فقط نیاز هست با تمرین بسیار به خاطر سپرده بشن

 

این 3 فعل شاید از لحاظ معنایی تقریبا یکسان باشند ولی از لحاظ گرامری و نوشتار در متون آلمانی کاملا متفاوت هستند و عدم دقت، متن شما را با اشکال گرامری و معنایی مواجه خواهد کرد. پس در ابتدا این فعل ها را معنی می کنیم سپس به بررسی آنها می پردازیم

 

abbeißen : چیزی را با دندان جدا کردن

anbeißen: شروع به گاز زدن چیزی کردن 

beißen: گاز گرفتن، نیش زدن، سوزاننده بودن     

zubeißen: به سرعت و با قدرت گاز گرفتن 

 

خب از معنی کاملا تفاوت ها مشخص شد حالا بریم سراغ کاربردها در جملات آلمانی🙂

 

abbeißen:

📝 این فعل به معنی گاز زدن یا چیزی را با دندان جدا کردن هست

 

👈 در نگارش این فعل در جمله می توان از یک حرف اضافه داتیوساز استفاده کرد 

 
abbeißen+ von + Dativ
abbeißen+ Akkusativ

 

 

Sie beißt ein kleines Stück vom Kuchen ab.

او یک تکه کوچک از کیک را گاز می زند.

 

Keine Schere? Den Faden kann man auch abbeißen.

بدون قیچی؟ می توان نخ را (با دندان) جدا کرد.

 

یک اصطلاح جالب هم برای این فعل موجود هست 😃

گاهی در فارسی یک اصطلاح داریم که میگیم زبانت را گاز بگیر!!!😅

آلمانیها هم یه اصطلاح این شکلی دارن

 

👇👇👇

sich lieber die Zunge abbeißen

👈 این اصطلاح به معنی رازدار بودن یا تحت هیچ شرایطی خیانت نکردن می باشد.

 

Auch wenn ich es sagen wollte, würde ich mir lieber die Zunge abbeißen.

حتی اگر می خواستم بگویم ترجیح میدهم رازدار باشم.

 

اصطلاحات دیگه 👇👇👇

 

da beißt die Maus keinen Faden ab

👈 این اصطلاح به معنی نمی توان آن را تغیر داد یا نمی توان در مورد آن کاری انجام داد می باشد.

 

Ich hab meine Idee und da beißt kein Maus keinen Faden ab.

من ایده خودم را دارم و قابل تغییر نیست.

 

 

mehr abbeißen, als man essen kann

👈 این اصطلاح به معنی کسی می باشد که مسئولیت زیادی را بعهده گرفته است اما قادر به انجام آن نیست یا بقول خودمون لقمه بزرگتر از دهان برداشتن می باشد

 

Er hat sich zu viele Projekte auf einmal vorgenommen und hat mehr abgebissen, als er essen kann.

او پروژه های زیادی را همزمان بعهده گرفته است و قادر به انجام آنها نیست.

 

 

davon könntest du dir ruhig etwas abbeißen

👈 این عبارت به طور غیرمستقیم به معنای این است که شخصی می‌تواند از چیزی که دیگری دارد یا انجام می‌دهد، بهره‌مند شود یا از آن استفاده کند.

 

Ich habe viele Jahre Erfahrung in der Branche und du könntest dir ruhig etwas von meinem Wissen abbeißen

من سالها تجربه در این صنعت دارم و شما به راحتی می توانید از دانش من بهرمند شوید.

 

 

davon kann jemand sich nichts abbeißen

👈 این عبارت به این معنا است که چیزی یا موضوعی که مطرح می‌شود، فایده‌ای برای کسی ندارد یا کسی نمی‌تواند از آن استفاده کند.

 

Das neue Software-Update hat keine neuen Funktionen und davon kann jemand sich nichts abbeißen.

به روز رسانی نرم افزار جدید هیچ ویژگی جدیدی ندارد و هیچ کس نمی تواند از آن استفاده کند.

 

 

 einen abbeißen

👈 این یک اصطلاح عامیانه آلمانی به معنای الکل نوشیدن و خوش گذارنی کردن می باشد.

 

Beim Junggesellenabschied gingen sie ordentlich einen abbeißen.

در مهمانی خداحافظی با مجردی درست و حسابی الکل نوشیدند و خوش گذرانی کردند.

 

 

anbeißen:

📝 این فعل به معنی شروع به گاز زدن چیزی می باشد و در واقع به شروع عمل اشاره دارد نه فقط عمل گاز زدن. این فعل به معنای اولین گاز از چیزی برای تست کردن هست و زمانی که از این فعل استفاده می شود که تکمیل عمل خوردن مد نظر نیست.

 


در نگارش این فعل در جمله می توان از آکوزاتیو استفاده کرد

 
anbeißen+ Akkusativ

 

Er biss das Brot an.

او شروع به گاز زدن نان کرد.

 

Er hat das Sandwich nur einmal angebissen und dann weggelassen.

او فقط یک بار به ساندویچ گاز زد و سپس آن را کنار گذاشت.

 

👈 این فعل به معنی طعمه ای را سر قلاب ماهیگیری زدن جهت بلعیدن نیز می باشد

 

Die Fische wollten einfach nicht anbeißen.

ماهی ها نمی خواستند طعمه ای را ببلعند.

 

 

beißen:

📝 این فعل به معنی گاز گرفتن، نیش زدن و... می باشد و لزوما به معنی جدا کردن تکه ای از چیزی با دندان نمی باشد.

 

 

در نگارش این فعل در جمله می توان از یک حرف اضافه آکوزاتیوساز یا داتیو ساز استفاده کرد
 
beißen+ auf + Akusativ

beißen+in+ Akkusativ/Dativ

 

👈 حروف اضافه auf و in هر دو حالت آکوزاتیو و داتیو را می پذیرند ولی در نگارش رایج در آلمانی برای این فعل بعد از auf از آکوزاتیو استفاده شده است

 


Der Hund hat den Radfahrer ins Bein gebissen.

سگ ساق پای دوچرخه سوار را گاز گرفته است.

 


. Die Zwiebeln beißen in den /in die Augen

پیاز چشمها را می سوزاند.

 

 Beim Essen hat er sich auf die Zunge gebissen

او هنگام غذا خوردن زبانش را گاز گرفته است.

 

 

اما چند اصطلاح با این فعل👇👇👇

 

auf Granit beißen

👈این اصطلاح  به معنای مواجه شدن با مقاومتی یا مشکلی است که حل کردن یا تغییر دادن آن بسیار سخت و غیرممکن است یا به قول خودمون به صخره سخت خوردن می باشد.

 

 

Er versuchte, den Vorstand von seinen Ideen zu überzeugen, aber er biss auf Granit.

او سعی کرد هیئت مدیره را در مورد ایده های خود متقاعد کند، اما با مقاومت سختی مواجه شد.

 

 

ins Gras beißen

 

👈این اصطلاح به معنای مردن یا جان باختن می باشد.

 

Im Krieg bissen Soldaten reihenweise ins Gras.

در طول جنگ، سربازان دسته دسته جان خود را از دست دادند.

 

 

in den sauren Apfel beißen

👈 این اصطلاح به معنای مجبور شدن کسی به انجام یک کار ناخوشایند خلاف میلش می باشد.

 

Ich mag es nicht, Überstunden zu machen, aber um das Projekt rechtzeitig abzuschließen, muss ich wohl in den sauren Apfel beißen.

من از اضافه کاری خوشم نمی آید، اما برای اینکه پروژه را به موقع تمام کنم، مجبورم این کار ناخوشایند را انجام دهم.

 

 

da beißt sich die Katze in den Schwanz

👈 این عبارت به معنای گیر افتادن در یک چرخه‌ی بی‌پایان و بی‌نتیجه است که هیچ پیشرفتی نداشته و به نقطه‌ی شروع بازمی‌گردد یا کاری از پیش نبردن نیز می باشد.

 

Wir versuchen, das Problem zu lösen, aber jedes Mal da beißt sich die Katze in den Schwanz.

ما سعی می کنیم مشکل را حل کنیم، اما هر بار برمیگردیم سر نقطه اول (کاری از پیش نمی بریم)

 

 

 

zubeißen:

 

📝  این فعل تاکید بر این هست که عمل گاز گرفتن ناگهانی، به سرعت یا به شدت انجام شده است.

 

Der Hund biss plötzlich zu.

سگ ناگهان (به سرعت) گاز گرفت.

 

Ein Trainer verlor fast seinen Arm, nachdem ein Krokodil zugebissen hatte.

یک مربی تقریبا دستش را از دست داد بعد از اینکه تمساح (آن را) گاز گرفته بود.

 

 

این آموزش به پایان رسید امیدوارم برای شما مفید بوده باشه