این فعل به معنی کنسل کردن یا به چیزی پایان دادن یا قطع کردن چیزی هست
آیا واقعا می خواهید این پرونده را کنسل کنید؟
?Studium abbrechen oder Weitermachen
ترک تحصیل کنم یا ادامه بدم؟
گاهی این فعل به معنی پایان دادن به یک چیز به طور ناگهانی می باشد
مصاحبه کاری را لغو کردن
این فعل همچنین به معنی تخریب یک ساختمان یا از بیخ و بن کندن یا برچیدن چیزی می باشد
معنی دیگر این فعل جدا کردن یک قسمت از چیزی می باشد مثل جدا کردن قسمتی از نان
کاربرد این فعل در جملات آلمانی
Sie brach sich etwas vom Brot ab
او مقداری از نان را جدا کرد
Er brach die Sitzung ab
او جلسه را کنسل کرد
Das alte Wohnhaus wurde abgebrochen
خانه قدیمی تخریب شد
Sie brachen die Zelte ab und zogen weiter
آنها چادرها را برچیدند و حرکت کردند
Nach dem Sturm waren viele Äste abgebrochen
بعد از طوفان بسیاری از شاخه های درختان شکسته بودند
Plötzlich ging das Licht aus, und die Musik brach ab
ناگهان چراغ خاموش شد و موسیقی قطع شد
چند اصطلاح آلمانی😀
ein abgebrochener Riese
مرد کوتوله(حالت تمسخر)
etwas die Spitze abbrechen
خطر چیزی را از بین بردن
sich keine Verzierung abbrechen
بیهوده چیزی را آراستن
sich keinen abbrechen
بیش از حد ضرورت تلاش کردن
alle Brücken hinter sich abbrechen
این اصطلاح را در فارسی هم داریم همه پل های پشت سر خود را خراب کردند( قطع ارتباط با گذشته)
die Zelte abbrechen
محیط قبلی خود را ترک کردن