آشنایی با فعل های
abgehen, angehen, aufgehen, ausgehen
در ادامه فعل ها همراه با ذکر چند مثال جهت آشنایی با کاربرد فعل در جمله بیان می شود
1)abgehen
معانی: ترک کردن، انشعاب پیدا کردن، سپری شدن روزگار، جدا شدن، از چیزی دست کشیدن، از جا کنده شدن
Anschließend gehen die Künstler von der Bühne ab
در نهایت هنرمندان صحنه را ترک میکنند
Er ging im Jahr 1965 ab
او در سال 1965 عمرش سپری شد
Der Weg geht von der Hauptstraße ab
مسیر از جاده اصلی منشعب می شود
Diese Farbe will einfach nicht abgehen
این رنک نمی خواهد به این راحتی کنده شود
Wir als Parlament dürfen in diesem Punkt nicht von unserer Meinung abgehen
ما به عنوان پارلمان مجاز نیستیم در این موضوع از دیدگاه خود دست بکشیم
2)angehen
معانی: روشن شدن، شروع به انجام کاری کردن، هجوم بردن،ربط داشتن
Die Geschichte ist dich doch überhaupt nichts angegangen
داستان به هیچ وجه به شما ربطی ندارد
Plötzlich ging das Licht an
ناگهان چراغ روشن شد
Das Wildschwein geht den Jäger an
گراز وحشی به شکارچی هجوم برد
Das Theater geht um halb acht an
تئاتر ساعت هفت و نیم شروع می شود
3)aufgehen
معانی: طلوع کرن، بالا آمدن،باز شدن، ادغام شدن، فهمیدن، جوانه زدن، به اوج رفتن
Nach einem Augenblick völliger Dunkelheit geht die Sonne auf
پس از یک لحظه تاریکی کامل ، خورشید طلوع می کند
plötzlich ging die Tür auf
ناگهان در باز شد
Die kleineren Betriebe gingen in den großen auf
مشاغل کوچکتر با مشاغل بزرگ ادغام شدند
Der Teig ist schön aufgegangen
خمیر به خوبی بالا آمده است
Ihm ist plötzlich aufgegangen, wie die Lösung aussehen muss
ناگهان متوجه شد که راه حل باید چگونه باشد
4)ausgehen
معانی: بیرون رفتن، خاتمه یافتن، خاموش شدن، سرچشمه گرفتن
Gemeinsam ginge man von dem Verständnis von einer Welt aus
همه با هم از درک یک جهان سرچشمه میگیرد
Gehen wir heute Abend zum Essen aus
امروز عصر برای صرف غذا بیرون میریم؟
Auf einmal gingen die Lichter aus
ناگهان چراغ ها خاموش شدند
Geschichten gehen oft glücklich aus
داستانها اغلب با شادمانی به پایان می رسند
امیدواریم این آموزش آلمانی برای شما مفید واقع شده باشه. در آینده در مورد فعل ها و کاربرد آنها بیشتر خواهیم گفت