این فعل به معنی حذف کردن یا زودودن چیزی از جایی با خراشیدن آن می باشد
این فعل در زبان عامیانه به معنی مردن یا فوت کردن می باشد
کاربرد این فعل در جملات آلمانی
Er hat alte Farbe abgekratzt
او رنگ قدیمی را خراشیده است
Im Krieg sind die Menschen reihenweise abgekratzt, nur um ein kleines Waldstück zu erobern
در جنگ انسان ها دسته دسته درگذشتند تا تکه ای کوچک از جنگل را فتح کنند