این فعل به معنی برداشتن پول از حساب می باشد
این فعل به معنی چیزی از زمین بلند شدن یا چیزی را از جایی برداشتن می باشد مثل یک هواپیما یا یک موشک
Abheben in der Wüste
بلند شدن از صحرا
این فعل در بازی ورق به معنی برداشتن یک کارت از ورق های چیده شده می باشد
Karten [von einem Kartenspiel] abheben
کارتی را در یک بازی برداشتن
از این فعل در بافندگی با نخ کاموا همه استفاده می شود
Rechte/Linke Maschen abheben
حلقه راست یا چپ را برداشتن
گاهی این فعل در معانی چیزی را مورد توجه قرار دادن، چیزی از اطراف متفاوت بودن و مشخص ساختن بکار می رود
کاربرد این فعل در جملات آلمانی
Kannst du mal den Deckel vom Topf abheben?
آیا می توانید درب قابلمه را بردارید؟
Das Flugzeug hebt ab, wenn es die nötige Geschwindigkeit erreich hat
هواپیما زمانی که به سرعت مناسب برسد از روی زمین بلند می شود
Wir müssen dringend etwas Geld abheben
ما باید فوری مقداری پول برداشت کنیم
Die Ruhe die sie ausstrahlt, hebt sich von der Hektik der anderen ab
آرامشی که از او منتشر می شود از هیاهوی دیگران متمایز است
Nun verstehe ich, Sie heben auf die finanzielle Belastung ab!
اکنون متوجه شدم شما بار مالی را مورد متوجه قرار می دهید